هوالله

ای بنده جمال ابهی سئوال از آیه مبارکه نموده بودی که میفرماید "عنقریب صرافان وجود در پیشگاه حضور حضرت معبود جز تقوای خالص نپذیرند و غیرعمل پاک قبول ننمایند" معني ايه مباركه مفصل فرصت نه،مختصر بيان ميشود وآن اين است كه ماعداي تقوي وعمل پاك در درگاه احديت مقبول نه شجر بي ثمر در نزد باغبان احديت پسنديده نيست. ايمان مانند شجر وتقوي و عمل پاك به مثابه ثمراست اليوم اعظم تقواي الهي ثبوت بر عهد و پيمان است و عمل پاك يعني رفتار وكردار وگفتار بهائيان حقيقي كه مطابق وصايا ونصايح الهي است.

 (مکاتیب حضرت عبدالبهاء جلد 2 صفحه 305)


اولین ولی امرالله در طی دوران ولایت خود و تا آخرین لحظه حیات عنصری خویش به تداوم واستمرار سلسله اولیاء امرالله تاکید فرمودند ومشخص فرمودند که:

"تا اخر دوران دیانت بهائی راهنمائی و فیض خداوند ابتدا توسط حضرت عبد البهاء وسپس از طریق اولیاء امرالله به بشر خواهد رسید"

(ایشان در تبین " روزی که شب در پی نخواهد داشت" چنین میفرمایند: ترجمه)

"اگر درآیات منزله واصول امر الهی تعمق بیشتری معمول دارند به مفهوم ولایت امرالله واقف خواهند
شد. وقتی که شخصی قلبا و عقلأ به درک این حقیقت فائز شود که خداوند انسان را بوسیله مظهرالهی مصون از خطا در هیکل انسانی هدایت وراهنمائی میفرماید تنها نتیجه منطقی پذیرش این حقیقت چنین خواهد بود که مقام حضرت عبدا البها و اولیاء امرالله پذیرفته شود. ولاۀ امرالله نشانه بلوغ نوع بشر هستند به این معنی که بلاخره انسان در حدی پیشرفت نموده که دنیای متحدی با مدیریتی واحد برای نظام جهانی بشر داشته باشد ودر حیطه روحانی نیز به مقامی ترقی نموده که خداوند میتواند امورامر را در این دور مبارک به دست بشر بسپارد (یعنی ولاۀ امرالله) که بفرموده حضرت عبد البهاء در الواح مبارک وصایا مستقیمأ از سوی حضرت بهاءالله و حضرت با ب هدایت میشوند. معنی اینکه امروز روزی است که شب در پی ندارد اینست که تا اخر دوران دیانت بهائی راهنمائی و فیض خداوند ابتدا توسط حضرت عبد البهاء وسپس از طریق اولیاء امرالله به بشر خواهد رسید اگر کسی نائل به ایمان و ادراک مقام حضرت بهاءالله شود در پذیرش این حقیقت که ایشان افرادی را که در امور امرالله مهتدی به هدایت الهی هستند     تعین فرموده مشکلی نخواهد داشت."

(Lights of Guidance Page 310)

صخره‌ای که اين نظم اداری بر آن استوار است مشيّت ثابته الهيّه برای عالم انسانی در عصر حاضر است . منبع الهامش نفس حضرت بهآءاللّه است

(دوربهائی صفحه95)



حضرت عبدالبهاء میفرمایند:

" از خصائص حقّيّت مظاهر مقدّسه اينست که شجره مبارکه روز بروزنشو و نما نمايد و ريشه بهيچ تيشه منقطع نگردد . اگر جميع آفاق هجوم نمايند کاری نتوانند بلکه درخت بهشتی روز بروز ريشه محکم نمايد و فروع بروياند و شکوفه بنمايد و ثمرات طيّبه ببار آرد."
(منتخبات مکاتیب جلد 3 صفحه 64 )

حضرت بهاءالله مومنین ومحبین را اغصان واوراق شجره مبارکه اعلام فرموده اند :

"چون مومنین ومحبین بمنزله اغصان واوراق این شجره مبارکه هستند لهذا هرچه بر اصل شجر
وارد گردد البته بر فرع واغصان واوراق وارد آید اینست که در جمیع اعصار ا ینگونه صدمات وبلایا از برای عاشقان جمال ذوالجلال بوده وخواهد بود"
(مجموعه الواح مبارکه چاپ مصر ص 343 - مائده آسمانی ج4 ص42 )

همچنین میفرمایند:

"آنچه از اسامی در کتاب الهی از ذکرطوبی وسدره منتهی وشجره قصوی وورقه وثمره وامثال آن
مشاهده مینمائی موهوم مدان مقصود از جمیع این اسامی عندالله مومن بالله بوده وخواهد بود ومومن تادرظل سدره الهیه ساکن از صدره طوبی وعلیین عندالله محسوب وبعد از اعراض از سدره نار سجین مذکور و در حین ایمان افنان واغصان واوراق واثمار او جمیع از ا ثبات مشهود وبعد از
اعراض جمیع از نفی محسوب میشود" (مائده آسمانی ج7 ص 21)

حضرت عبدابهاء میفرمایند:

"ابوّت حقيقی هدايت نفوس است پدر جسمانی سبب حيات جسمانی است و پدر روحانی علّت
حيات روح رحمانی فرق در ميان تن و جان بي‌حد و بي‌پايان پس تو بكوش تا ابوت روحاني يابي و اولاد معنوي بجوئي قسم باسم اعظم كه يك ولد روحاني بهتر است از صد فوج اولاد جسماني ان نور علي نور است و اين شايد سبب رسوائي و افتضاح در يوم نشور"
(مائده اسماني - جلد ٩: صفحه 132نسخه چاپ ایران 122 بدیع- صفحه126 نسخه الکترونیکی)

همچنین میفرمایند:

" نسبت بر دو قسم است ميان ابا عظما نجبا اسلاف و اولاد و احفاد اخلاف نسبت جسمانيه كه
متعلق عنصراب و گل است و نسبت روحانيه كه از خصائص عنصر جان و دل است ان را نسبت
مجازيه خوانند و اين را نسبت حقيقيه شمرند "
(مائده اسماني - جلد ٩: صفحه ۱۷ )

نیز میفرمایند:

" اين نصّ انجيل را ملاحظه کنيد که برادران حضرت مسيح آمدند نزد حضرت مسيح عرض کردند که اينها برادران شما هستند فرمودند که برادران من نفوسی هستند که مؤمن بخدا هستند و قبول ننمودند که با برادران معاشرت و مجالست نمايند بهمچنين قرّة العين که معروف آفاق است وقتی که مؤمن بخدا شد و منجذب بنفحات الهی گشت از دو پسر بزرگ خويش بيزار شد زيرا مؤمن نشدند و ديگر ابداً بانها ملاقات نکرد و حال آنکه دو اولاد رشيد او بودند و ميگفت که احبّای الهی جميع پسران من هستند ولی اين دو ابداً پسر من نيستند و بيزارم. ملاحظه نمائيد که باغبان الهی شاخه خشک و يا ضعيف را از شجره طيّبه قطع می‌نمايد و شاخ درخت ديگر را باين شجره پيوند می‌نمايد هم فصل ميکند و هم وصل ميکند اينست که حضرت مسيح ميفرمايد که از جميع آفاق می‌آيند و داخل در ملکوت ميشوند و ابناء ملکوت از ملکوت خارج ميشوند نوه نوح کنعان در نزد نوح
مردود بود و ديگران مقبول "
(مکاتیب جلد 3 صفحه 421 )

همچنین میفرمایند:
" اغصان محصور در اشخاص نه تسلسل دارد هر يک ثابت مقبول و هر يک متزلزل ساقط چنانکه در الواح و زبر منصوص است ."
( مائده آسمانی جلد 2 صفحه 76 )

با توجه به نصوص مبارک حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء آشکار میگردد که تصور این که کلمه
"غصن " یا جمع آن "اغصان" فقط شامل کسانی میگردد که از سلاله جسمانی حضرت بهاءالله باشند اشتباهی بزرگ است و اصولأ این ادعا که "جمال اقدس ابهي سلاله ذكورخود را به اين كلمه ملقب فرمودند." در صفحه 152 یادداشتها و توضیحات که ضمیمه کتاب اقدس گشته، صحت نداشته و کذب است. (این یادداشتها و توضیحات خود جای بحث جداگانه دارد.)

جمال مبارک هر یک از پسران خود را به القابی متشکل از یک صفت عالی یا تفضیلی و کلمه غصن ملقب فرمودند مانند غصن الاعظم ، غصن اکبر ، غصن اطهر و غصن انور، اما در آثار حضرت بهاءالله اثری مبنی بر اینکه حضرت بهاءالله نوه ها یا نبیره های ذکور خود را به القابی مشابه (غصن...) ملقب فرموده باشند یا آنکه فرموده باشند که هر یک ازسلاله ذکور ایشان غصن نامیده بشوند (چیزی شبیه سید در تشیع) مشاهده نمیشود وایشان هرگز چنین حقی برای فرزندان ذکور پسران خود (نوه ها) قائل نگشتند که آنها نیز در القاب پدران خود سهیم بوده یا آنکه این القاب را به ارث برند وبسهم خود آنرا به فرزندان ذکور خود منتقل نمایند.

علاوه بر اینکه درآثار حضرت بهاءالله هیچ مطلبی وجود ندارد که صحت این گفته را تائید نماید که:
"جمال اقدس ابهي سلاله ذكورخود را به اين كلمه ملقب فرمودند."
کتاب عهد (وصیتنامه آنحضرت) خلاف آن را بیان واثبات مینماید ، در کتاب عهد حضرت بهاءالله پسرانشان را بطور جمعی "اغصان" ذکر فرموده و از کلیه باز ماندگان اعم از بستگان یا وابستگان ، چه ذکورو چه اناث ممتاز و جداگانه از آنها یاد مینمایند :

“وصيّة اللّه آنکه بايد اغصان و افنان و منتسبين طرّاً بغصن اعظم ناظر باشند"

"محبّت اغصان بر کلّ لازم ولکن ما قدّر اللّه لهم حقّاً فی اموال النّاس يا اغصانی و افنانی و ذوی قرابتی نوصيکم بتقوی اللّه و بمعروف بما ينبغی و بما ترتفع به مقاماتکم"

„ احترام و ملاحظه اغصان بر کلّ لازم لاعزاز امر و ارتفاع کلمه و اين حکم از قبل و بعد در کتب الهی مذکور و مسطور طوبی لمن فاز بما اُمر به من لدن آمر قديم و همچنين احترام حرم و آل اللّه و افنان
و منتسبين نوصيکم بخدمة الامم واصلاح العالم"


شوقی افندی اولین ولی امرالله صریحأ درکتاب God Passes By p.239 مشخص فرمودند که اغصان مذکور در کتاب عهد به معنی پسران حضرت بهاءالله میباشد.

بر اساس دستور صریح و اکید حضرت عبدالبهاء در الواح وصایا:

" ای احبّای الهی، بايد وليّ امر اللّه در زمان حيات خويش من هو بعده را تعيين نمايد تا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد . و شخص معيّن بايد مظهر تقديس و تنزيه و تقوای الهی و علم و فضل و كمال باشد. لهذا اگر ولد بكر وليّ امر اللّه مظهر ألولد سرّ ابيه نباشد يعنی از عنصر روحانی او نه و شرف اعراق باحسن اخلاق مجتمع نيست بايد غصن ديگر را انتخاب نمايد."

واضح است که در هر حال ولی امرالله موظف و مکلف است که جانشین خود را تعیین نماید و این امری اختیاری برای ولی امرالله نیست . شخصی که او منصوب میفرماید " بايد مظهر تقديس و تنزيه و تقوای الهی و علم و فضل و كمال باشد" لهذا اگر شوقی افندی چند پسر نیز میداشت و آنها واجد شرایطی که ذکرمیفرمایند نبود ند با اینکه او فرزندی نداشت فرقی نمیکرد او میبایست در زمان حیاتش شخصی که واجد شرایط فوق میبود یا بعبارت دیگر "غصن دیگر" را تعیین مینمود که نمود.

این نهایت جفا و عهد شکنی است که کسی تصور نماید حضرت عبدالبهاء دستور نظم بدیع عالم را بنحوی طراحی نموده که بجای دوام تا پایان دوران دیانت (حد اقل هزار سال) تنها برای سی وشش سال قابل اجرا بوده و پس از این مدت خیلی کوتاه کار آئی خود را از دست داده وعده ای بدون اینکه دارای اختیاراتی باشند بتوانند تغیراتی بمیل خود در این نظم بدهند "رکن اول و اعظم" را حذف نمایند و در نتیجه موسسه ایادی امرالله را نیز حذف نمایند و در نتیجه عالم را از " آیت الله" و و"غصن ممتاز" و "ولی امرالله" و " مرجع جمیع..." و "مبین آیات الله" محروم نمایند و نتیجتأ بیت عدلی بوجود آورند بدون "رئیس مقدس " و بدون مقامی که تنها او صلاحیت دارد اعضای گناهکار آن را اخراج نماید بعلاوه بر خلاف آنچه در الواح مبارک وصایا مقرر گشته احبا را از داشتن مرجع مشروعی که حقوق الله فقط به او راجع است محروم نمایند .

این نهایت بیوفائی وپیمان شکنی نیست که عملأ شوقی افندی را که خود راجع به ولایت امرالله گفته است :
" بدون اين مؤسّسه وحدت امر اللّه در خطر افتد و بنيانش متزلزل گردد و ازمنزلتش بکاهد و از واسطه فيضی که بر عواقب امور در طيّ دهور احاطه دارد بالمرّه بی نصيب ماند و هدايتی که جهت تعيين حدود و وظائف تقنينيّهء منتخبين ضروری است سلب شود."
کسی که از ابتدای ولایت خود به مهمترین وظیفه خود یعنی تعین جانشین آگاهی داشته و در تمام دورا ن ولایتش نه تنها حتی یک کلمه به این معنی که دیگر ولی امر دیگری نخواهد بود ننوشته ونگفته بلکه تا آخرین لحظه حیات خود بر ادامه وتسلسل ولایت امرالله تاکید نموده و تمام توقیعات و گفته هایش که بوسیله زائرین یادداشت گردیده نشان دهنده ایمان و اعتقاد قوی او به لزوم وهمچنین تسلسل ولایت امراست. متهم به عهد شکنی و فریب بهائیان نمایند.

اینکه بگویند "کسی واجد شرایط وجود نداشت" بمعنی این است که دستان خداوند بسته بود و خداوند قادر نبود که از میان مردم کره زمین شخص واجد شرایطی بیافریند تا آنچه از قلم اعلی و کلک ملهم موید مرکز عهد ومیثاق نازل گشته عملی شود .

"وقالت الیهود یدالله مغلولة غلت ایدیهم و لعنوا بماقالوا بل یداه مبسوطتان ینفق کیف یشاء..."
(قرآن مجید سوره المائده)

اولین ولی امرالله میفرمایند:

"وعود الهیه و بشارات سامیه که از قلم اعلی و کلک ملهم موید مرکز عهد ومیثاق نازل گشته بمدلول این آیه مبارکه حتمی الوقوع است. قوله الاحلی: " وآنچه از قلم جاری البته ظاهر شده وخواهد شد ولایبغی من حرف الا وقدیراه المنصفون مستویا علی عرش الظهور"... "
(توقیع 6 مارچ 1925 )

 نظم بدیع- قسمت اول

 
الواح مبارک وصایای حضرت عبدالبهاء جزء جدا نشدنی کتاب مستطاب اقدس است ومفاد آن تا پایان دوران دیانت بهائی به قوت واعتبار خود باقی و برقرا خواهد بود و آنچه در آن مقرر گشته تغیر ناپذیر بوده و به مرحله اجرا در خواهد آمد زیرا اراده و وعود الهی حتمی است.

"ای یاران و مشتاقان جلوه امر رحمان قلب را مطمئن نمائید و خاطر را آسوده کنید. ان الله لا یخلف وعده لکم میعادکم ولا تستاخرون ساعة و لا تستقدمون." (توقیعات مبارکه 1927-1936 صفحه 65)

"وعود الهیه وبشارات سامیه که از قلم اعلی و کلک ملهم موُیِِد مرکز عهد ومیثاق نازل گشته بمدلول این آیه مبارکه حتمی الوقوع است، قوله الاحلی: "وآنچه از قلم اعلی جاری البته ظاهر شده و خواهد شد و لا ینبقی من حرف الاِّ وقدیراه المنصفون مستویأ علی عرش الِِظهور"" (تقیعات مبارکه 1922-1926 صفحه 219)

شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی طی سی و شش سال دوران ولایت خود به تشریح و تبین نظم بدیع دیانت بهائی که در الواح مبارک وصایای حضرت عبدالبهاء تدوین گشته است همت گما شت و طی توقیعات متعدد خود و بخصوص در کتاب دور بهائی احبا را از چگونگی آن آگاه نمود ایشان در توقیع رضوان 105 میفرمایند:

"این نظم بدیع از انظمه باطله سقیمه عالم ممتاز در تاریخ ادیان فرید وبی مثیل وسابقه بنیادش بر دو رکن رکین استوار رکن اول و اعظم رکن ولایت الهیه که مصدر تبین است و رکن ثانی بیت عدل اعظم الهی که مرجع تشریع است همچنانکه در این نظم الهی تفکیک بین احکام شارع امر و مبادی اساسیه اش که مرکزعهد ومیثاقش تبین نموده ممکن نه انفصال رکنین نظم بدیع نیزاز یکدیگر ممتنع ومحال"

آیا امکان دارد که دیانت بهائی "رکن اول واعظم" نظم بدیع خود یعنی " رکن ولایت الهیه که مصدر تبین است " را فقط پس از گذشت سی وشش سال از استقراربرای همیشه از دست داده باشد؟ چنین چیزی هرگز امکان ندارد زیرا حضرت عبدالبهاء در الواح وصایای خود برای تداوم و استمرار ولایت امر در دیانت بهائی ولاة امر را موظف فرمودند که باید جانشین خود را در دوران حیات تعین نمایند وآنرا به وصیتنامه موکول نسازند:

" ای احبای الهی باید ولی امرالله درزمان حیات خویش من هو بعده راتعین نماید تا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد و شخص معین باید مظهرتقدیس وتنزیه وتقوای الهی وعلم وفضل وکمال باشد لهذا اگر ولد بکر ولی امرالله مظهر الولد سر ابیه نباشد یعنی از عنصر روحانی او نه وشرف اعراق باحسن اخلاق مجتمع نیست باید غصن دیگر را ا نتخاب نماید"تفسیر غلط وغیر مجاز کلمه "غصن دیگر" بوسیله ایادی سابق امر سبب نا بسامانی و مصائبی گشت که بهائیان اکنون با آن مواجه هستند. توضیحات لازم در باره غصن دیگردر آینده در مبحث مربوط ، به استحضار خوانندگان ارجمند خواهد رسید.

نظم بدیع- قسمت دوم

برای دانستن و آگاهی به مفهوم نظم بدیع ابتدا باید به اهمیت ونقش اساسی الواح مبارک وصایای حضرت عبدالبهاء پی برد و دانست که این سند مقدس تا پایان دوران دیانت بهائی به قوت و اعتبار خود باقی وبرقرار خواهد بود ومفاد آن حتمأ به مرحله اجرا در خواهد آمد زیرا جزء جدا نشدنی کتاب مستطاب اقدس است.

شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی طی دوران ولایت خود مرتبأ احبا را به مطالعه الواح وصایا تشویق میفرمود واین موضوع در اکثر توقیعات ونوشته های ایشان بچشم میخورد. در کتاب دور بهائی جاودانگی این سند مقدس با کلماتی چون "الی الاُبد" و"حلقه ارتباط ابدی و لا ینفصم" و "دستور نظم بدیع عالم" و "ولید عهد و میثاق" نشان داده شده است.

"الواح متقنه وصايای حضرت عبدالبهآء حلقه اتّصالی است که عصر گذشته را با عصرکنونی که موسوم به عصر تکوين و موصوف به عصر انتقال است اِلی الأبد مرتبط ميسازد و ازهار و اثمار اين عصر ، انتصارات و فتوحات باهره‌ای است که طليعهء عصرذهبی دور جمال ابهی خواهد بود. " (دور بهائی صفحه 3)

"حضرت عبدالبهآء حائز مقامی است که در اديان معتبرهء عالم بی نظير ومثيل است . ميتوان گفت که آن حضرت عصری را که خود منتسب به آن بود ختام بخشيد و عصرثانی را افتتاح فرمود که ما حال در آن قائم به خدمتيم .به اين ترتيب الواح وصايا حلقه ارتباط ابدی و لا ينفصمی است که سرّ اللّه الاعظم حضرت عبدالبهآء جهت ارتباط اعصار ثلاثهء امر بهائی به وجود آورده است بنابراين عصر نشو و نمای تدريجی بذر امر اللّه با عصر ازهار و عصر بعد از آن که مآلاً اثمار ذهبيّه‌اش به بار ميآيد مرتبط و پيوسته است . قوای خلّاقهء منبعثه از شريعت حضرت بهآءاللّه که در هويّت حضرت عبدالبهآء حلول نمود و توسعه يافت در اثر تماس و تأثيرات متقابله سندی بوجود آورد که ميتوان آنرا به منزلهء دستور نظم بديع عالم که در عين حال افتخار اين کور اعظم و نويد آن است تلقّی نمود . لذا الواح وصايای مبارکه را ميتوان به منزلهء وليدی دانست که طبعاً از اقتران معنوی آن نافخ قوّهء مولّدهء مشيّت الهيّه با واسطهء ظهور و حامل برگزيدهء آن قوّه به وجود آمده . چون الواح وصايا وليد عهد و ميثاق است يعنی هم وارث شارع و هم وارث مبيّن شريعت اللّه ، لهذا نميتوان آنرا نه از موجد قوّهء فاعله اوّليّه و نه از آنکه آنرا مآلاً ببار آورده مجزّی نمود . بايد همواره به خاطر داشت که منويّات منيعهء حضرت بهآءاللّه به نحوی در روش و حالات حضرت عبدالبهآء نفوذ و سريان يافته و مقاصد آنان به قسمی با يکديگر ممزوج و مرتبط گشته که صرف مبادرت به انتزاع تعاليم جمال قدم از تأسيساتی که مثل اعلای همان تعاليم وضع فرموده بمنزلهء ردّ يکی از مقدّسترين حقايق اساسيّهء اين آئين بشمار ميرود ." (دور بهائی صفحه 70)

نظم بدیع – قسمت سوم

حال که با سرچشمه و منبع نظم بدیع بهائی آشنائی حاصل گشت به معرفی دو رکن اساسی نظم بدیع یعنی ولایت امر(رکن اول واعظم) و بیت عدل (رکن ثانی) میپردازیم وبه این منظوراز عین مفاد کتاب دور بهائی که ترجمه ازکتاب
Dispensation of Baha’u’llah نوشته شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی است سود میبریم:

" تشريح کامل عناصر مختلفه‌ای که با اين مؤسّسات انجام وظيفه مينمايند خارج از حدود و مقصود اين رساله است که متضمّن حقايق اساسی امر اللّه ميباشد .
تبيين و تشريح کامل روابطی که اين دو رکن اساسی الواح وصايای حضرت عبدالبهآء
را به يکديگر متّصل و هر يک را به شارع آئين و مرکز ميثاق مرتبط مينمايد وظيفه‌ايست که نسلهای آينده آنرا کما ينبغی و يليق ايفا خواهند نمود."
(دور بهائی صفحه 78)
این حقیقت از بیان فوق روشن وآشکار است که شوقی افندی اولین ولی امرالله
" تبین وتشریح کامل " را بعهده ولاة امرآینده دیانت بهائی موکول فرموده است زیرا " تبین و تشریح کامل " در حیطه صلاحیت و توانائی اولیاء امرالله است وهیچ شخص یا مقام دیگری صلاحیت آنرا ندارد واین خود یکی از دلائل نسلسل وادامه ولایت امرالله در دیانت بهائی است.

"منظور فعلی اين عبد آنست که با آنکه حال بدايت ظهور است و درک عظمت اين نظم چنانچه بايد ميسّر نيست به ذکر بعضی از خصائص بارزه اين دو رکن نظم اداری پردازم که قبلاً به صراحت بيان شده و عدم وقوف بر آن قابل عفو و اغماض نيست .
در بدو امر بايد به نهايت وضوح و بدون هيچ ابهامی مذکور گردد که اين دو مؤسّسه نظم اداری حضرت بهآءاللّه اساسش من عند اللّه است و وظائفش خطير و ضروری و مرام و مقصدشان مکمّل يکديگر. هدف مشترک و اساسی اين دو مُؤسّسه آنست که همواره سلطه و اختياراتی را که من جانب اللّه بوده و از نفس مظهر ظهور سرچشمه گرفته است حفظ نمايد و وحدت پيروان آئينش را محفوظ دارد و اصالت و جامعيّت تعاليمش را صيانت کند و به مقتضای زمان قوانين غير منصوصه را تشريح نمايد . و چون اين دو مؤسّسهء لا ينفصم مُتّفقاً به اجرای وظائف پردازند امورتمشيت پذيرد و اقدامات جامعه مرتبط گردد و مصالح امر اللّه ترويج يابد و قوانينش تنفيذ شود و تشکيلات تابعه‌اش حمايت گردد هر يک منفرداً در حدود اختيارات معيّنه وظائف خود را انجام ميدهد و دارای تشکيلات فرعيّه‌ايست که برای اجرای شايسته وظائف و تکاليف آن مقرّر گشته است و نيز قدرت و اختيارات و حقوق و امتيازات خود را در حدود مشخّصه اعمال مينمايد . قدرت و اختيارات و حقوق و امتيازات اين دو مؤسّسه هيچيک با يکديگر متناقض نيست و بهيچوجه از مقام و اهميّت ديگری نميکاهد و گذشته از اينکه غير متجانس و هادم اساس هم نيستند اختيارات و وظائفشان مکمّل يکديگر است و اساساً در مقاصد و نوايا همواره متّحدند."

در بیان فوق این موضوع دارای اهمیت است که باید ولایت امر وجود داشته باشد تا بتواند " همواره سلطه و اختياراتی را که من جانب اللّه بوده و از نفس مظهر ظهور سرچشمه گرفته است حفظ نمايد و وحدت پيروان آئينش را محفوظ دارد و اصالت و جامعيّت تعاليمش را صيانت کند" (دور بهائی صفحه 78)

"هر گاه ولايت امر از نظم بديع حضرت بهآءاللّه منتزع شود اساس اين نظم متزلزل و اِلی الأبد محروم از اصل توارثی ميگردد که به فرموده حضرت عبدالبهآء در جميع شرايع الهی نيز بر قرار بوده است ."

" بدون اين مؤسّسه وحدت امر اللّه در خطر افتد و بنيانش متزلزل گردد و از منزلتش بکاهد و از واسطه فيضی که بر عواقب امور در طيّ دهور احاطه دارد بالمرّه بی نصيب ماند و هدايتی که جهت تعيين حدود و وظائف تقنينيّهء منتخبين ضروری است سلب شود . و چنانچه بيت عدل اعظم که اساساً اهميّتش از ولايت امر کمتر نيست از آن منتزع گردد نظم بديع حضرت بهآءاللّه از جريان باز مانده و ديگر نميتواند حدود و احکام غير منصوصهء تشريعی و اداری امر اللّه را که شارع اعظم متعمّداً در کتاب اقدس نازل نفرموده تکميل نمايد .
حضرت عبدالبهآء راجع به وظائف ولايت امر اللّه در الواح وصايا ميفرمايد اوست
" مُبيّن آيات اللّه " و اين عيناً عبارتی است که آن حضرت در موقع اعتراض ناقضين ميثاق به مقام تبيين از نصوص مبارکهء حضرت بهآءاللّه اختيار فرموده."
(دوربهائی صفحه 79)
با توجه به بیانات صریح و روشن بالا چگونه میتوان تصور نمود که نویسنده این انذارات علی رغم ایمان و اعتقاد محکم به الواح مبارک وصایای حضرت عبدالبهاء که بموجب آن موظف بوده "در زمان حیات خویش من هو بعده را تعین نماید" از انجام این مهمترین وظیفه هر ولی امرالله سر پیچی نموده و جانشین خود را تعین ننموده باشد چنین تصوری گناهی نا بخشودنی وخیانتی عظیم به عهد ومیثاقی است که اولین ولی عزیز امرالله در طی دوران حیات خود به آن پایبند بود .

نظم بدیع- قسمت چهارم

حضرت عبدالبهاء ميفرمايد :
"حصن متين امر اللّه به اطاعت من هو وليّ امراللّه محفوظ و مصون ماند و اعضای بيت عدل و جميع اغصان و افنان و ايادی امراللّه بايد کمال اطاعت و تمکين و انقياد و توجّه و خضوع و خشوع را به وليّ امراللّه داشته باشند اگر چنانچه نفسی مخالفت نمود مخالفت بحق کرده وسبب تشتیت امرالله شود وعلت تفریق کلمة الله گردد و مظهری از مظاهر نقض شود زنهار زنهار مثل بعد از صعود نشود که مرکز نقض ابی واستکبار کرد ولی بهانه توحید جعلی نمود و خود را محروم ونفوس را مشوش و مسموم نمود."

بیان مبارک فوق ناظر به اهمیت، لزوم و ادامه سلسله ولایت امرالله در دیانت بهائی است وتوجه به اینکه بدون اطاعت از ولی امرالله (حی) در هر زمان حفظ و صیانت میسر نیست و برای همین همه را به اطاعت و تمکين و انقياد و توجّه و خضوع و خشوع نسبت به ولی امرالله نصیحت فرموده و برای حفاظت تداوم ولایت امرو جلوگیری از هجوم ومخالفت معترضین به ولات امر جدید و برای آنکه مانند بعد از صعود حضرت بهاءالله نشود که میرزا محمد علی و همدستانش بر علیه حضرت عبدالبهاء قیام نمودند و از قبول واطاعت ایشان سر پیچی کرده واتهامات نا روا در باره هیکل مبارک شایع ساختند در ادامه بیان مبارک فوق فرموده اند:

"ایادی امرالله باید بیدار باشند بمحض اینکه نفسی بنای اعتراض و مخالفت با ولی امرالله گذاشت فورأ آن شخص را اخراج از جمع اهل بهاء نمایند"

شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی در این مورد تبین فرموده اند که:

"قسمت اول الواح وصایا صفحه 13 : راجع به ایادی؛ آنها باید خطای عضو خاطی را به ولی امرگزارش دهند ولی امرالله اورا اخراج خو اهد نمود. موسسات سه گانه الواح مبارک وصایا: ولی امرالله مبین آیات الله است، بیت عدل عمومی قانونگذار است وایادی امرالله از راه تحقیقات و نمونه بودن زندگی و منش خود به تدریس و تبلیغ میپردازند. چنانچه یکی از این مو سسات از فعالیت باز ماند نظم اداری امرالله فلج خواهد شد."
(یادداشتهای حیفا سخنان شوقی افندی نوشته روحیه خانم صفحه 29 )

متاسفانه پس از صعود شوقی افندی اولین ولی امرالله ، روحیه خانم وسایر ایادی سابق علیرقم اینهمه نصایح و زنهار برخلاف وصایای مبارک حضرت عبدالبهاء عمل نمودند.

روحیه خانم بلا فاصله پس از صعود وپیش از مراسم تدفین بوسیله تلگرامی از محافل ملی وبهائیان خواست که به ایادی امرالله توجه وتشبث نمایند در صورتیکه بر طبق الواح مبارک وصایا میبایست به ولی امرالله متوجه و"کمال اطاعت و تمکين و انقياد و توجّه و خضوع و خشوع را به وليّ امراللّه داشته باشند" وسپس طی تلگرامی دیگر که تاریخ مراسم تدفین را اعلام مینمود ایادی را مکلف نمود که در حیفا مجتمع وراجع به برنامه ها وآینده امر اتخاذ تصمیم نمایند، در هیچیک از این تلگرامهائی که او پس از صعود مخابره نمود اشاره ای به اینکه بررسی شود که ولی امر بعدی کیست نشده است، با توجه به مراتب فوق و صحبتهای بعدی وی ونوشته هایش بنظر میرسد که ایشان تصور مینمود با توجه به اینکه علاوه بر همسری سمت منشی اولین ولی امرالله وعضو رابط بین ولی امر وشورای بین المللی بهائی را بعهده داشت و همچنین ایادی امرالله بود شخصأ بهتر از هرکس دیگری میتواند امور را اداره نماید و تصمیم گرفته بود که ولی امر دیگری وجود نداشته باشد به هر حال این موضوع انکارشدنی نیست که ایشان توجه بهائیان را از بیت عدل جنینی وریاست آن منحرف وبا قائل شدن اختیاراتی غیر واقعی وبرخلاف الواح مبارک وصایا ایادی را در مرکز توجه احبا قرار داده و منویات خود را از طریق آنان به اجرا گذارد و ایادی مبهوت که عادت داشتند بسیاری از دستورات ولی امرالله را از طریق روحیه خانم دریافت نمایند بعد از صعود نیز گفته های وی را مانند سابق پیروی نمودند وبه انکار ولایت امرالله همت گماشتند.
دومین ولی امر دیانت بهائی بیش از دوسال با نهایت مهربانی وفروتنی کوشید که آنان را از نقض عهد وپیمان شکنی منصرف و به مطالعه الواح مبارک وصایا و توقیعات اولین ولی امرالله بخصوص اعلامیه نهم ژانویه 1951 ایشان متوجه سازد اما متاسفانه این کوشش به نتیجه نرسید و آنان بر عملیات نامشروع خود شدت بخشیده تا جائیکه به خود جرأت داده و جسارت آنرا یافتند که بجای دفاع از ولایت امرالله و اطاعت و تمکين و انقياد و توجّه و خضوع و خشوع نسبت به وی او وبهائیان حقیقی را که به صحت و پایندگی الواح مبارک وصایا که مکمل ومتمم کتاب اقدس است مومن بودند طرد نمایند. وبه این ترتیب اکثریت بهائیان را که نا دانسته از آنان پیروی کردند از موسسات سه گانه الواح وصایا محروم ساختند وبجای نظم بدیع سیستم ابداعی وساخته خود را تحمیل نمودند.

اشتباه روحیه خانم و ایادی سابق این بود که تصور مینمودند میتوانند میل واراده خود را جایگزین اراده الهی نمایند و چنین کار خلافی بدون مجازات ومکافات الهی خواهد ماند.

نظم بدیع- قسمت پنجم

در این بخش به بررسی رکن دوم نظم بدیع یعنی بیت عدل پرداخته میشود، حضرت بهآءاللّه در ورق هشتم از فردوس اعلی در باره بیت عدل حقیقی ميفرمایند :

" آنچه از حدودات در کتاب بر حسب ظاهر نازل نشده بايد اُمنای بيت عدل مشورت نمايند آنچه را پسنديدند مجری دارند انّه يلهمهم ما يشاء و هُو المدبّر العليم . "

حضرت عبد البهاء در الواح وصايا ميفرمايد :

" چون بيت عدل واضع قوانين غير منصوصه از معاملات است ناسخ آن مسائل نيز تواند بود ." " زيرا نصّ صريح الهی نيست . "
همچنین حضرت عبدالبهاء در الواح مبارک وصایا بیت عدل حقیقی را بشرح زیر توصیف وبیان میفرمایند:

"امّا بيت عدل الّذی جعله اللّه مصدر كلّ خير و مصوناً من كلّ خطاءٍ بايد بانتخاب عمومی يعنی نفوس مؤمنه تشكيل شود و اعضاء بايد مظاهر تقوای الهی و مطالع علم ودانائی و ثابت بر دين الهی و خير خواه جميع نوع انسانی باشند. و مقصد بيت عدل عموميست يعنی در جميع بلاد بيت عدل خصوصی تشكيل شود و آن بيوت عدل بيت عدل عمومی انتخاب نمايد. اين مجمع مرجع كلّ امور است و مؤسّس قوانين و احكامی كه در نصوص الهی موجود نه و جميع مسائل مشكله در اين مجلس حلّ گردد و وليّ امر اللّه رئيس مقدّس اين مجلس و عضو اعظم ممتاز لاينعزل . و اگر در اجتماعات بالذّات حاضر نشود نائب و وكيلی تعيين فرمايد . و اگرچنانچه عضوی از اعضاء گناهی ارتكاب نمايد كه در حقّ عموم ضرری حاصل شود وليّ امراللّه صلاحيّت اخراج او دارد بعد ملّت شخص ديگر انتخاب نمايد. اين بيت عدل مصدرتشريعست و حكومت قوّه تنفيذ . تشريع بايد مؤيّد تنفيذ گردد و تنفيذ بايد ظهيرو معين تشريع شود تا از ارتباط و التيام اين دو قوّت بنيان عدل و انصاف متين ورزين گردد و اقاليم جنّة النّعيم و بهشت برين شود."

مشاهده میفرمائید که بیت عدل مصون از خطا بر اساس بیان مبارک ، بیت عدل حقیقی است که ولی امرالله "رئیس مقدس" و" عضو اعظم ممتاز لاینعزل " آن موسسه است و مقرر فرموده اند که اگر بنا به دلایلی ولی امرالله در جلسات بیت عدل حضور نیابد نماینده ای به این منظور تعین نماید بعلاوه مشخص فرموده اند که تنها ولی امرالله صلاحیت اخراج اعضاء خاطی را دارد.
همچنین اولین ولی امرالله در کتاب دور بهائی صفحه 83 مشخص فرموده اند که هر گاه ولی امرالله " تصميمی را وجداناً مباين با روح آيات منزله تشخيص دهد بايد ابرام و تأکيد در تجديد نظر آن نمايد"

بنا بر مراتب فوق موسسه ای که با بیت عدلی که حضرت عبدالبهاء مقررفرمودند جز نام شباهتی ندارد و فاقد شرایط لازم است بر طبق بیان شوقی افندی اولین ولی امرالله " از اعتبار اصلی ورتبه روحانی ساقط واز حق تشریع ووضع احکام وسنن و قوانین غیر منصوصه ممنوع واز اشرف اسنی وقوه مطلقه علیا محروم" است بعلاوه بدون داشتن " رئیس مقدس" :

" از واسطه فيضی که بر عواقب امور در طيّ دهور احاطه دارد بالمرّه بی نصيب ماند و هدايتی که جهت تعيين حدود و وظائف تقنينيّهء منتخبين ضروری است سلب شود" (دور بهائی صفحه 80)

میفرمایند:

"...هرهیئتی که به نظام الهی وبرحسب تعلیمات واصول وشرایط سماویه که در صحف الهیه مشروحأ مثبوت ومسطور است کاملأ کما ینبغی و یلیق لهذا المقام الرفیع والمرکز المنیع انتخاب و تشکیل نشود آن هیئت از اعتبار اصلی ورتبه روحانی ساقط واز حق تشریع ووضع احکام وسنن و قوانین غیر منصوصه ممنوع واز اشرف اسنی وقوه مطلقه علیا محروم "
( توقیعات 1926 – 1922 ص 240)

نظم بدیع- قسمت ششم

در این بخش به معرفی و بررسی مؤسسه دیگر نظم اداری بهائی یعنی مؤسسه ایادی امرالله و عملکرد آن بعد از صعود اولین ولی امرالله میپردازم.

حضرت عبدالبهاء در الواح مبارک وصایا میفرمایند:

" ای ياران، ايادی امر اللّه را بايد وليّ امر اللّه تسميه و تعيين كند جميع بايد در ظلّ او باشند و در تحت حكم او . اگر نفسی از ايادی و غير ايادی تمرّد نمود و انشقاق خواست عليه غضب اللّه و قهره زيرا سبب تفريق دين اللّه گردد. و وظيفه ايادی امر اللّه نشر نفحات اللّه وتربيت نفوس در تعليم علوم و تحسين اخلاق عموم و تقديس و تنزيه در جميع شئونست، از اطوار و احوال و كردار و گفتار بايد تقوای الهی ظاهر و آشكار باشد . و اين مجمع ايادی در تحت اداره وليّ امر اللّه است كه بايد آنانرا دائماً بسعی و كوشش و جهد در نشر نفحات اللّه و هدايت مَنْ علی الارض بگمارد. زيرا بنور هدايت جميع عوالم روشن گردد و دقيقه ئی در اين امر مفروض بر كلّ نفوس فتور جائز نه تا عالم وجود جنّت ابهی گردد و روی زمين بهشت برين شود و نزاع و جدال امم و شعوب و قبائل و دول از ميان بر خيزد كلّ من علی الارض ملّت واحده و جنس واحد و وطن واحد گردد و اگر اختلافی حاصل شود محكمه عمومی كه شامل اعضاء از جميع دول و ملل است فصل دعوی كند و حكم قاطع نمايد." (الواح وصایا صفحه 13)

ملاحظه میفرمائید که مرکز میثاق به صراحت مشخص میفرمایند که موجودیت ایادی امرالله کاملأ به وجود ولی امرالله بستگی دارد . آنها انوار هدایت را از ولی امرالله (حی وزنده) اخذ وبه مردم منعکس می نمایند.
بر طبق بیان مبارک ایادی امرالله موظفند که تا زمانی که " عالم وجود جنّت ابهی گردد و روی زمين بهشت برين شود و نزاع و جدال امم و شعوب و قبائل و دول از ميان بر خيزد كلّ من علی الارض ملّت واحده و جنس واحد و وطن واحد گردد" در تحت حکم و اداره ولی امرالله به " نشر نفحات اللّه وتربيت نفوس در تعليم علوم و تحسين اخلاق عموم و تقديس و تنزيه در جميع شئون" اشتغال داشته باشند و حضرت عبد البهاء تاکید میفرمایند که " دقيقه ئی در اين امر مفروض بر كلّ نفوس فتور جائز نه"
بدون رهبری و هدایت ولی امرالله فیض و تائیدات الهی از ایادی سلب خواهد گشت و آنها که خود از انوار هدایت محروم خواهند بود نمیتوانند نور هدایت را به مردم منتقل نمایند.

وظیفه دیگر ایادی امرالله اطاعت و تمکین وانقیاد و توجه وخضوع وخشوع به ولی امراالله وحمایت و حفاظت از تداوم وتسلسل ولایت امرالله است زیرا حفظ و صیانت امرالله به اطاعت از کسی که در هر زمان ولی امرالله است موکول است حضرت عبدالبهاء میفرمایند:
"حصن متين امر اللّه باطاعت مَنْ هو وليّ امر اللّه محفوظ و مصون ماند و اعضای بيت عدل و جميع اغصان و افنان و ايادی امر اللّه بايد كمال اطاعت و تمكين و انقياد و توجّه و خضوع و خشوع را به وليّ امر اللّه داشته باشند . اگر چنانچه نفسی مخالفت نمود مخالفت بحقّ كرده و سبب تشتيت امر اللّه شود و علّت تفريق كلمة اللّه گردد و مظهری از مظاهر مركز نقض شود. زنهار زنهار مثل بعد از صعود نشود كه مركز نقض ابا و استكبار كرد ولی بهانه توحيد جعلی نمود و خود را محروم و نفوس را مشوّش و مسموم نمود . البتّه هر مغرور اراده فساد و تفريق نمايد صراحةً نميگويد كه غرض دارم لابد بوسائلی چند و بهانه ئی چون زر مغشوش تشبّث نمايد و سبب تفريق جمع اهل بهاء گردد. مقصود اين است كه ايادی امر اللّه بايد بيدار باشند بمحض اينكه نفسی بنای اعتراض و مخالفت با وليّ امر اللّه گذاشت فوراً آن شخص را اخراج از جمع اهل بهاء نمايند و ابداً بهانه ئی از او قبول ننمايند چه بسيار كه باطل محض بصورت خير در آيد تا القای شبهات كند ." (الواح وصایای حضرت عبد البهاء صفحه 13)

شوقی افندی اولین ولی امرالله قسمت اخیر بیان مبارک فوق را به شرح زیر تبین فرمودند:

"قسمت اول الواح وصایا صفحه 13 : راجع به ایادی؛ آنها باید خطای عضو خاطی را به ولی امر گزارش دهند ولی امرالله اورا اخراج خو اهد نمود. موسسات سه گانه الواح مبارک وصایا: ولی امرالله مبین آیات الله است، بیت عدل عمومی (بین المللی) قانونگذار است وایادی امرالله از راه تحقیقات و نمونه بودن زندگی و منش خود به تدریس و تبلیغ میپردازند. چنانچه یکی از این مو سسات از فعالیت باز ماند نظم اداری امرالله فلج خواهد شد."
(یادداشتهای حیفا سخنان شوقی افندی نوشته می ماکسول ودخترش روحیه خانم صفحه 29 )

وظیفه دیگری که حضرت عبدالبهاء برای ایادی امرالله تعین فرموده اند خد مت به ولی امرالله است میفرمایند:

" و ايادی امر اللّه از نفس جمعيّت خويش نه نفر انتخاب نمايند و هميشه بخدمات مهمّه وليّ امر اللّه مشغول باشند و انتخاب اين نه نفر يا باتّفاق مجمع ايادی و يا باكثريّت آراء تحقّق يابد و اين نه نفر يا بالاتّفاق يا باكثريّت آراء بايد غصن منتخب را كه وليّ امر اللّه تعيين بعد از خود نمايد تصديق نمايند و اين تصديق بايد بنوعی واقع گردد كه مصدّق و غير مصدّق معلوم نشود .
در زمان حیات شوقی افندی اولین ولی امرالله چنین هیئتی برای خدمت به ایشان تشکیل نگشت و ایشان ترجیح دادند که ایادی بجای خدمت به ایشان در نقاط مختلف دنیا به خدمت بپردازند. در این باره ایادی سابق امرالله طرازالله سمندری ازاولین ولی امرالله سئوال نموده بود:

"در خصوص ایادی عرض کردم وقت نرسیده به موجب وصایا نه نفر برای خدمات و اجرای اوامر مبارک ایادی منتخب شود؟ فرمودند الان کمک من محافل ملی ومرکزی هستند این مطلب بعد از تاسیس بیت العدل خواهد بود"
(طراز الهی صفحه 508)

شوقی افندی اولین ولی امرالله به سئوالی درباره تصدیق نه نفر ایادی پاسخ داده اند که متن آن دربهائی نیوز فوریه 1955 چاپ و منتشر گشته است که ترجمه آن چنین است:

"بیان مبارک در الواح وصایای حضرت عبدالبها بمعنای آن نیست که به ایادی امرالله اختیار داده شده منصوب ولی امرالله را رد نمایند. امکان ندارد که حضرت عبدالبها برخورد ومغایرت اختیارات در امررا فراهم نموده باشند.این از بیان مبارکشان در الواح وصایا آشکار است که میفرمایند: "حصن متين امر الله باطاعت من هو ولي امر الله محفوظ و مصون ماند و اعضاي بيت عدل و جميع اغصان و افنان و ايادي امر الله بايد كمال اطاعت و تمكين و انقياد و توجه و خضوع و خشوع را بولي امر الله داشته باشند اگر چنانچه نفسي مخالفت نمود مخالفت بحق كرده و سبب تشتيت امر الله شود و علت تفريق كلمة الله گردد و مظهري از مظاهر مركز نقض شود"
با توجه به مراتب فوق ملاحظه میفرمائید که چگونه ایادی سابق پس از صعود اولین ولی امرالله با پیروی از روحیه خانم و مخالفت با دومین ولی امر دیانت بهائی خود را از فیض و هدایت الهی جدا نموده و احبا را نیز محروم نمودند آنها به بهانه اینکه در الواح مبارک وصایا مرقوم گشته است که " ايادی امر اللّه از نفس جمعيّت خويش نه نفر انتخاب نمايند و هميشه بخدمات مهمّه وليّ امر اللّه مشغول باشند" نه نفر از میان خود تعین ومنصوب نمودند که از جانب آنها بعنوان نگهبانان دیانت بهائی عمل نمایند و اعلام نمودند که" هیئت مزبور تصمیماتی که گهگاه ازجانب ایادی بعنوان سر خدمه دیانت بهائی به آنان ابلاغ شود با تمام وظایف قدرت واختیارات لازم در جانشینی مرحوم شوقی ربانی را که برای خدمت و منفعت دیانت بهائی لازم است بموقع اجرا خواهند گذاشت."

اگر کسی به دقت الواح مبارک وصایا را مطالعه نماید درخواهد یافت که ایادی امرالله چه انفرادی و چه بصورت جمع دارای اختیارات اجرائی واداری نیستند چه رسد به اینکه خود را جا نشین دستجمعی ولی امرالله معرفی نمایند. و این موضوع به تکرار توسط اولین ولی امرالله نیز بیان گشته است. این موضوع بسیار حائز اهمیت است که از همان لحظه که ایادی سابق تصمیم به قطع سلسله ولایت امرالله گرفتند و با دومین ولی امر دیانت بهائی به مقابله ومخالفت برخواستند خودرا از این مقام خلع نمودند. بخوبی روشن است که هیئت نه نفره که حضرت عبد البهاء فرمودند برای خدمت به ولی امرالله است که اولین ولی امرالله اجازه تشکیل آن را در زمان حیات خویش ندادند و خدمات آنهارا نخواستند چگونه میشود وقتی که آنها از اطاعت دومین ولی امرالله سرتافته و منکر ادامه ولایت امرالله گشتند، تشکیل چنین هیئتی ارتباطی با الواح مبارک وصایا داشته باشد اولین ولی امرالله که در زمان حیاتش خدمات آنها را لازم نداشت طبعأ پس از صعود نیز به خدمات آنها نیازی نداشت این هیئت نه تنها بر وفق الواح مبارک وصایا نبود بلکه کاملأ بر خلاف و در تضاد با آن سند الهی. آنها نه تنها به وظیفه خود در جهت اطاعت از ولی امرالله و حفاظت از تداوم و تسلسل ولایت امرالله عمل ننمودند بلکه سبب انشقاق گشته و احبا را نیز گمراه نمودند و با استناد به این قسمت از الواح وصایا که میفرمایند : " مقصود اين است كه ايادی امر اللّه بايد بيدار باشند بمحض اينكه نفسی بنای اعتراض و مخالفت با وليّ امر اللّه گذاشت فوراً آن شخص را اخراج از جمع اهل بهاء نمايند و ابداً بهانه ئی از او قبول ننمايند" بجای اطاعت و حمایت از دومین ولی امرالله او را طرد اعلام کردند در حالیکه شوقی افندی بکرات اعلام داشته بود که کسی غیر از شخص ولی امرالله صلاحیت تشخیص مرض روحانی و طرد افراد راندارد ضمن اینکه وقتی آنها منکر وجود ولی امرالله گشتند چگونه میشود شخصی را به دلیل مخالفت با مقامی که خود آنها اعلام نموده بودند وجود ندارد مجازات نمود بعلاوه بر طبق تبین شوقی افندی آنها موظف بودند که مراتب مخالفت با ولی امرالله را به او گزارش نمایند در حالیکه آنها منکر وجود ولی امرالله بودند.

ایادی سابق امرالله با نقض عهد و مخالفت با ولی امرالله خود را مستوجب قهر وغضب الهی نمودند.
"اگر نفسی از ايادی و غير ايادی تمرّد نمود و انشقاق خواست عليه غضب اللّه و قهره زيرا سبب تفريق دين اللّه گردد"

همانطور که در قسمتهائی که از الواح مبارک وصایا دراین مقاله مشاهده فرمودید وظیفه ایادی امرالله در دوران دیانت بهائی وظیفه ای مداوم است که باید در ظل ودر تحت هدایت اولیاء امرالله به " نشر نفحات اللّه وتربيت نفوس در تعليم علوم و تحسين اخلاق عموم و تقديس و تنزيه در جميع شئون" اشتغال داشته باشند برای اطلاع بیشتر در باره ایادی کنونی امرالله از سایت آنها بازدید فرمائید. 


اصل توارثی و تقدم ولد ارشد

از جمله نکاتی که در نوشته های ردیه نویسانی که بر علیه ولایت امرالله قلم میزنند بچشم میخورد تحریف و تأویل اصول توارثی و تقدم ولد ارشد است که در کتاب دور بهائی مورد اشاره قرار گرفته است بخصوص ذکر جمله ای از حضرت عبدالبهاء که میفرمایند: " در جميع شرايع الهيه ولد بكرامتيازات فوق العاده داشته حتي ميراث نبوت تعلق باو داشت" مورد سوء استفاده و تفسیر غلط آنان قرار گرفته است.
باید توجه داشت که اصول مورد اشاره ضمن اینکه با یکدیگر بدون ارتباط نیستند مباحث جداگانه ای میباشند، شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی در توقیعات خود از "اصل موروثی" ، " مقام موروثی" و"اختیارات موروثی" برای نشان دادن تسلسل و ادامه ولایت امر استفاده نموده است.

در فرهنگ لغت "موروثی" بمعنی " آنچه که به ارث رسیده" و "ارثیه " بمعنی "آنچه از کسی به ارث به دیگران میرسد" میباشد. (فرهنگ فارسی معین)
کلمه " موروثی " بر حسب کار برد دارای معانی متفاوتی است مثلأ در بیولوژی (Biology) وژنتیک (genetic) بمعنی انتقال پاره ای از خصوصیات و شرایط جسمانی از والدین به فرزندان است در حالیکه در بیان انواع و گونه های حکومت دارای معنی دیگری است و نشان دهنده نحوه تعین بالا ترین مقام در حکومت میباشد که متفاوت با روش انتخابی بوسیله مردم یا روش انتصابی بوسیله یک شورا یا مجلس است که البته هریک از این سیستم ها دارای انواع مختلف هستند در سیستم موروثی با لا ترین مقام شخصی را که پس از او آن مقام را اشغال خواهد نمود تعین مینماید در دیانت بهائی مقام ولایت امرالله مقامی موروثی است یعنی هر ولی امرالله باید نفر بعد از خود را تعین نماید واین امری الزامی و اجباری و غیر قابل تغیر است زیرا حضرت عبدالبهاء در الواح مبارک وصایا مقرر فرموده اند:

" ای احبای الهی بايد ولی امرالله در زمان حيات خويش من هو بعده را تعيين نمايد تا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد"

بر اساس دستور مبارک هر یک از اولیاء امرالله مکلفند که در زمان حیاتشان جانشین خودشان را تعین فرمایند حتی اگر دارای پسری هم باشند چه اولیاء امرالله از بین مومنین شایسته ترین فرد را بجانشینی تعین خواهند نمود زیرا فرموده اند که:

"و شخص معيّن بايد مظهر تقديس و تنزيه وتقوای الهی و علم و فضل و كمال باشد. لهذا اگر ولد بكر وليّ امر اللّه مظهرألولد سرّ ابيه نباشد يعنی از عنصر روحانی او نه و شرف اعراق باحسن اخلاق مجتمع نيست بايد غصن ديگر را انتخاب نمايد"

اما اشاره به موضوع تقدم ولد ارشد برای توضیح درباره قسمتی از الواح مبارک وصایا مبنی برانتصاب شوقی افندی به ولایت امر است که میفرمایند: " و من بعده بكراً بعد بكر يعنی در سلاله او" تا چنانچه شوقی افندی پسر یا پسرانی میداشت با تقدم بزرگترین پسر امکان تسلسل ولایت امر در سلاله او وجود داشته باشد که البته او هیچ فرزندی نداشت، بدیهی است که این موضوعی فرعی است و اصل آنست که اولیاء امرالله را موظف و ملزم فرموده اند که باید در زمان حیاتشان جانشین خود را تعین نمایند چه اگر اولین ولی امر دیانت بهائی پسری میداشت و فرضأ آن پسر واجد شرایط نیز میبود این امکان وجود داشت که در نسل بعدی یا نسلهای بعد ترچنین حالتی پیش آید که ولی امرالله پسری نداشته باشد یا اگر داشته باشد واجد شرایط نباشد.
جمله " در جميع شرايع الهيه ولد بكرامتيازات فوق العاده داشته حتي ميراث نبوت تعلق باو داشت" از قسمتی از بیان حضرت عبدالبهاء درتبین نحوه تقسیم ارث در شرایطی که متوفی از خود وصیتنامه ای بجا نگذاشته باشد نقل گشته ، مرکز میثاق توضیح میدهند که اصل اینست که افراد بر اساس " امر مفروض الهي " با نوشتن وصیتنامه اموال و دارائی خودرا عادلانه بنحوی که مایلند بین ورثه بهرکس و به هر مقدار که بخواهند توزیع نمایند اما در صورت فقدان وصیتنامه بموجب احکام مربوط به ارث که در کتاب اقدس نازل گشته است عمل خواهد شد و حکمت اینکه چرا خانه مسکونی متوفی به پسر بزرگتر میرسد بیان میفرمایند.

حضرت عبدالبهاء در خصوص آیه مبارکه " و جعلنا الدّار المسکونة و الالبسة المخصوصة للذّرّيّة من الذّکران دون الاناث و الورّاث انّه لهو المعطی الفيّاض" میفرمایند:

" اما در ايه مباركه از ذكر ذكور دون اناث مقصود ولد بكراست زيرا ولد بكر در جميع شرايع الهيه اختصاص داشته به كتب تورات و انجيل و همچنين احاديث مرويه سابقه مراجعت نمائيد قضه ايسو و يعقوب دو اولاد اسحق را در تورات قرائت كنيد (سفر پیدایش باب بیست و ششم تا باب بیست و نهم ) تا واضح شود كه در جميع شرايع الهيه ولد بكرامتيازات فوق العاده داشته حتي ميراث نبوت تعلق باو داشت تا چه رسد بزخارف دنيا حتي قوانين عادله بين دول و ملل متمدنه نيز ولد بكر را امتیازی داده ... و مراد از ولد بكر بزرگترين اولاد ذكور موجود است... و مقصود از اختصاص دار مسكونه باو اين است كه اقلا خانه متوفي باقي و برقرار ماند تا عائله چون در ان خانه باشند و يا وارد گردند بياد او افتند و طلب عفو و غفران نمايند باري جميع اين مسائل في الحقیقه فروع است و انچه اصول است و اساس است و بنص قاطع امر مفروض الهي است وصيتنامه است بايد هر شخص در زمان حيات خويش وصيت نمايد و اموال را بخواهش و ميل خود تقسيم كند و توزيع نمايد ولي ملاحظه عدل و انصاف را داشته در اين صورت نفسي بيو‌صيت نميماند و بميراث بموجب وصيت متوفي معامله ميگردد اين احكام در وقتي است كه كسي وفات كند و وصيتي ننمايد پس متوفي مختار است و دارمسكونه را بهر كس بخواهد مي‌بخشد و همچنين مشترك بين ورثه نيز ميتواند نمود "
"مقصود از ولد بكر ارشد اولاد ذكور باقي است شمول بارشد اناث ندارد ولو اكبر اولاداناث باشد. و اينكه در اولاد ذكور دون اناث ميفرمايد مراد انست كه شايد شخصي ده اولادذكور دارد اگر اكبر فوت شود ثاني جاي او قائم است. اگر ثاني فوت شود ثالث جای او قائم است و اگر ثالث فوت شود رابع جای او قائم است لهذا در آیه مباركه بلفظ جمع بيان شده"
(امر و خلق - جلد ٤: صفحه ۲۱۶ )

مرکز عظیم الشأن اداری جهانی بهائیان
آیا موسسه فاقد ولی امرالله بعنوان "رئیس مقدس" و"عضو اعظم لاینعزل" که بوسیله ایادی سابق ایجاد گشته و نام بیت العدل اعظم بر آن نهاده اند همان "مرکز عظیم الشأن اداری جهانی بهائیان" است که شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی در توقیع نوروز 111 خود تشریح فرمودند؟

پاسخ درست به سئوال فوق این است که: بهیچوجه چنین چیزی صحت ندارد ، حتی بیت عدل اعظم و حقیقی را که در مستقبل ایام بر اساس مفاد الواح مبارک وصایا تاسیس خواهد گشت نمی توان مرکز اداری جهانی بهائیان نامید زیرا بیت عدل بفرموده اولین ولی امرالله در همان توقیع، شعبه و قسمتی از مرکز اداری جهانی بهائیان خواهد بود چه رسد به موسسه ناقص و بدلی ساخته ایادی سابق که با بیت عدلی که حضرت عبدالبهاء در الواح وصایای خود تشرح فرموده اند بجز نام شباهت دیگری ندارد.
"جریان سفینه احکام اشاره به استقرار دیوان عدل الهی که فی الحقیقه دار التشریع است و شعبه ای از مرکز جهانی اداری بهائیان در این جبل مقدس محسوب"
(توقیع نوروز 111 بدیع- توقیعات مبارکه خطاب به احبای شرق صفحه558)

دست اندر کاران بیت العدل بدلی هر چند به قبول وپیروی از الواح وصایای حضرت عبدالبهاء وتوقیعات شوقی افندی اولین ولی امر دیانت بهائی تظاهر مینمایند لاکن عملأ آن سند مقدس را که متمم و مکمل کتاب اقدس محسوب است کن لم یکن تلقی نموده و توقیعات را با بی اعتنائی نادیده گرفته و عهد و میثاق حضرت بهاءالله مبنی بر تداوم وتسلسل مرکزی که مبین آیات الله است انکارو بجای آن تحریفات و تفاسیر غلط و غیر مجاز خود را به احباء القاء مینمایند، آنها در مکاتبات و مراسلات خودشان را مرکز امر قلمداد میکنند که این کار تخطی و تجاوز صریح به حریم حضرت عبدالبهاء و اولیاء امرالله میباشد زیرا حضرت عبدالبهاء ولی امرالله را که مبین آیات الله است بعد ازخود مرکز امر اعلام فرموده اند نه مقام یا موسسه ای دیگر.

حضرت عبدالبهاء در الواح مبارک وصایا میفرمایند:
"حصن متين امر اللّه باطاعت مَنْ هو وليّ امر اللّه محفوظ و مصون ماند واعضای بيت عدل و جميع اغصان و افنان و ايادی امر اللّه بايد كمال اطاعت و تمكين و انقياد و توجّه و خضوع و خشوع را به وليّ امر اللّه داشته باشند . اگر چنانچه نفسی مخالفت نمود مخالفت بحقّ كرده و سبب تشتيت امر اللّه شود و علّت تفريق كلمة اللّه گردد و مظهری از مظاهر مركز نقض شود"

همچنین در یکی از الواح خود میفرمایند:
"اگرحصن حصين‌ امر الله به قوّهء ميثاق محفوظ نماند در يک روز در بهائيان هزارمذهب پيدا شود چنانچه در دورهای سابق حاصل شد ولی در اين دور مبارک محض صيانت امر الله که تفريق در بين حزب الله نشود جمال مبارک روحی له الفداء به اثر قلم اعلی عهد و پيمان گرفت و مرکزی معيّن فرمود که مبيّن کتاب است و رافع اختلاف آنچه او بنگارد و بگويد مطابق واقع و در صون حمايت جمال مبارک از خطا محفوظ . مقصد از اين عهد و ميثاق رفع اختلاف از آفاق است..."
(منتخباتي از مكاتيب حضرت عبدالبها - جلد ٤: صفحه ۱۶۵)

اولین ولی عزیز امرالله در توقیع نوروز 111 بدیع حدود سه سال قبل از صعود به صراحت استمرار و تسلسل ولایت امرالله را بیان فرمودند : " در قرب اين دو بنيان رفيع البنا و اين دو معهد قوي الاركان بنائي ديگر كه دارالولايه و مركز تبيين و تاويل و تفسير احكام منصوصه است و مويد و متمم هيئت تشريعيه است متدرجا مرتفع خواهد گشت و نيزبنياني ديگر منضم باين ابنیه ثلاثه خواهد شد که مرکز ترویج ودار التبلیغ است ومقراستقرار ایادی امرالله که بر حسب نص قاطع کتاب وصایا مأموربمحافظه وصیانت وحمایت امر الله و حفظ وحدت جامعه و انتشار دين الله و ابلاغ كلمة الله اند"

ملاحظه میفرمائید که بر اساس این توقیع احداث بنای دارالولایه (مقر اولیاء امرالله) بصورت تدریجی پس از ایجاد بنای دارالتشریع پیش بینی گشته و بوضوح استمرار "تبيين و تاويل و تفسير احكام" در دیانت بهائی نشان داده شده است که بدون آن هیئت تشریعیه از تأئید محروم وموسسه ای ناقص خواهد بود وبدیهی است که دارالتبلیغ نیز بدون ایادی امرالله " که بر حسب نص قاطع کتاب وصایا مأموربمحافظه وصیانت وحمایت امر الله و حفظ وحدت جامعه و انتشار دين الله و ابلاغ كلمة الله اند " مفهومی نخواهد داشت زیرا به فرض محال چنانچه ولی امرالله وجود نداشته باشد ایادی امرالله نیز وجود نخواهند داشت.

لازم به توضیح است که ساختمانی که پس از گذشت بیش از سی سال از صدور این توقیع بعنوان مقر بیت العدل ساخته شده است دار التشریع محسوب نمی گردد چه آن بنا اکنون مقر بیت العدل بدلی است که " از اعتبار اصلي و رتبه روحاني ساقط و از حق تشريع و وضع احكام و سنن و قوانين غير منصوصه ممنوع و از اشرف اسني و قوه مطلقه عليا محروم" است و مانند کالبدی بدون روح میباشد.
"...و هر هيئتي كه بنظام الهي و بر حسب تعليمات و اصول و شرائط سماويه كه در صحف الهيه مشروحا مثبوت و مسطور است كاملا كما ينبغي و يليق لهذا المقام الرفيع و المركز المنيع انتخاب و تشكيل نشود ان هيئت از اعتبار اصلي و رتبه روحاني ساقط و از حق تشريع و وضع احكام وسنن وقوانين غيرمنصوصه ممنوع و از اشرف اسني و قوه مطلقه عليا محروم..."
(توقيعات مباركه ١٩٢٢-١٩٢٦ صفحه ۲۴۰)

حال از خوانندگان گرامی تمنی دارد که توقیع نوروز111 را مطالعه فرمایند تا بیشتر به حقایق آگاه شوند.
آیا اگر اولین ولی عزیز امر الله به مهمترین وظیفه اش یعنی تعین جانشین خود که بموجب الواح مبارک وصایا بعهده هر ولی امرالله گذاشته شده است (عهد ومیثاق حضرت بهاءالله) عمل ننموده بود هرگز چنین مطالب صریحی را سه سال قبل از صعودش مرقوم میفرمود؟

برای سهولت دسترسی بخشی از توقیع نوروز 111 ذیلأ به استحضار میرسد:

" در این ایام بتائید من الله نقشه بدیعه دارالاثار بین المللی بهائی که تاسیسش در جوار پر انوار مبشر امر مليك مختار از اهداف مهمه نقشه ده ساله در اين ارض مقدس اقدس است بكمال دقت ترسيم و مهيا گشته و عنقريب مقدمات ساختن اين بنای مجلل كه بر حسب نقشه بديعه دارای پنجاه ستون است و بر رمسين اطهرين مشرف و صدرش باسم اعظم مزين كاملا فراهم خواهد گشت و باين تاسيس كه اتقن و احسن و اكمل و اتم وسائل جهت جمع و محافظه و ترتيب اثار متزايده متشتته مباركه است...و این معهد جلیل بنفسه مقدمه تاسیس مرکز عظیم الشأن اداری جهانی بهائیان در آن جبل مقدس است...
دیانت بهائی پس از صعود شوقی افندی اولین ولی امرالله (بخش دوم)
بر اساس طرح روحیه خانم ایادی سابق امر از 18 تا 25 نوامبر 1957 در بهجی در جلسه ای سری شرکت نمودند آنها قبل از تشکیل جلسه پیش شرطهائی را که روحیه خانم به آنها تحمیل نمود پذیرفتند و قبول نمودند که مذاکرات نوشته وضبط نشود و آنچه در جلسات گفته میشود در خارج بازگو نشود و کاغذ ها ویادداشتها در آخر هر جلسه سوزانده شود و پس از پایان گفتگو ها و اخذ آراء هر چه که نظر اکثریت باشد بعنوان نظر همه ایادی محسوب واعلامیه به امضاء همه برسد هر چند با آن مطالب موافق نباشند.

حاصل این جلسات سری این بود که ایادی سابق علیرقم تذکرات میسن رمی مبنی بر اینکه ولایت امرالله در دیانت بهائی تسلسل دارد و تعطیل بردار نیست و " بدون اين مؤسّسه وحدت امر اللّه در خطر افتد و بنيانش متزلزل گردد و از منزلتش بکاهد و از واسطه فيضی که بر عواقب امور در طيّ دهور احاطه داردبالمرّه بی نصيب ماند و هدايتی که جهت تعيين حدود و وظائف تقنينيّهء منتخبين ضروری است سلب شود ." به استناد یه اینکه وصیتنامه ای نیافته اند به این نتیجه غلط و انحرافی رسیدند که شوقی افندی جانشینی تعین ننموده وچون هنگام انتصاب آخرین دسته از ایادی از آنها بعنوان سر خدمه اتحاد جهانی حضرت بهاءالله در حالت جنینی یاد نموده بود وظیفه ایادی است که نه نفر از میان خود تعین وبعنوان قیمها یا محافظین منصوب نمایند که بجانشینی شوقی افندی وظایف مسئولیتها و اختیارات او را بعهده گیرند.
آنها به غلط به این قسمت از الواح وصایا استناد نمودند:

" ايادی امر اللّه از نفس جمعيّت خويش نه نفر انتخاب نمايند و هميشه بخدمات مهمّه ولیّ امر اللّه مشغول باشند"

بیان مبارک فوق مربوط به زمان حیات ولی امرالله است که ایادی منتخب ولی امرالله را با اجرای دستوراتش یاری دهند و در حقیقت مربوط به زمانی است که دیانت بهائی از حالت طفولیت به مرحله بلوغ رسیده وحجم کارهای ولی امرالله به حدی برسد که خدمات این نه نفر ایادی امرالله در جوار او لازم گردد در زمان شوقی افندی فقط چهار نفر از ایادی بدلیل عضویت در شورای بین المللی بهائی در حیفا حضور داشتند و اولین ولی امرالله امور جاری را از طریق ارجاع مستقیم به اعضای شورا ی بین الملی بهائی انجام میداد وایشان این موضوع را در اعلامیه نهم ژانویه 1951 خود بشرح زیر بیان فرموده اند:

"موسسه نوبنیاد به فعالیت درسه بخش منصوب میگردد: اول، برقراری ارتباط با مقامات کشور جدید التاسیس؛ دوم، مرا در ایفای وظائف مربوط بساختمان فوقانی مقام اعلی مساعدت نماید؛ سوم، برگذاری مذاکرات با مقامات کشوری در باره مسائل احوال شخصی. علاوه بر اینها درطی دوران تحول این نخستین موسسه بین المللی جنینی فعالیت های بیشتری برآن افزوده خواهد شد،"

بعلاوه در زمان حیات شوقی افندی اولین ولی امرالله هیئت نه نفره ایادی امرالله برای خدمت به ایشان تشکیل نگشت و ایشان ترجیح دادند که ایادی بجای خدمت به ایشان در نقاط مختلف دنیا به خدمت بپردازند. در این باره ایادی سابق امرالله طرازالله سمندری هنگامی که برای زیارت به حیفا رفته بود ازاولین ولی امرالله سئوال نموده بود :

"در خصوص ایادی عرض کردم وقت نرسیده به موجب وصایا نه نفر برای خدمات و اجرای اوامر مبارک ایادی منتخب شود؟ فرمودند الان کمک من محافل ملی ومرکزی هستند این مطلب بعد از تاسیس بیت العدل خواهد بود"
(طراز الهی صفحه 508)
(بنظر میرسد که جمله " الان کمک من محافل ملی ومرکزی هستند" یابوسیله نویسنده کتاب یا توسط خود ایادی سابق طرازالله سمندری از بیان اصلی که احتمالآ بجای محافل "اعضای شورای بین الملی بهائی" بوده است تغیر داده شده باشد زیرا اعلامیه تاسیس شورای بین الملی بهائی چنین نشان میدهد، بعلاوه انجام آن خدمات بوسیله محافل ملی که هریک در کشور خودمستقر بودند و نزد شوقی افندی نبودند غیر عملی بنظر میرسد)

آنچه مسلم است اینست که هدف از انتخاب نه نفر از بین ایادی، بر اساس الواح مبارک وصایا خدمت به ولی امرالله است و چنین هیئتی در زمان حیات اولین ولی امرالله تشکیل نگشت. در هر صورت تشکیل چنین هیئتی بعد از صعود اولین ولی امرالله بی مورد و نا مشروع وبر خلاف میل و اراده ایشان بود زیرا اولین ولی امرالله در زمان حیات خویش خدمتکاری آنها را لازم نداشت چه رسد به بعد ازصعودش.

جالب اینجا است که هیئت نه نفره ایادی در حالیکه مدعی بودند ولی امرالله وجود ندارد در پایان مکاتبات خود مینوشتند "در خدمت به ولی امرالله "
بهر حال ایادی سابق امر و بیت العدل بدلی ساخته آنان هرگز نتوانستند به این سئوال پاسخ دهند که اگر قرار بود که بجانشینی شوقی افندی اولین ولی امرالله ، یک هیئت نه نفره امر را اداره کند چرا این هیئت نه نفره شورای بین المللی بهائی (بیت عدل جنینی) نباشد که بوسیله شخص اولین ولی امرالله تعین گشته و اعضای آن بوسیله خود او منصوب گشته بودند ؟ انتصاباتی را که ولی امرالله انجام دهد فقط بوسیله بوسیله ولی امرالله قابل تغیر یا لغو است نه بوسیله افرادی دیگر که هیچگونه اختیارات اداری نداشتند ایادی بنا به نوشته های صریح اولین ولی امرالله حتی حق مداخله در امور محافل را نداشتند چه رسد به مداخله در شورای بین المللی بهائی که عالیترین و بالاترین مرجع دیانت بهائی بعد از شوقی افندی بود ارتباط ایادی با محافل ملی محدود به مشورت بود، محافل اجباری در قبول واجرای نظرات ایادی نداشتند و ایادی حق دستور دادن به محافل را نداشتند.جریان سفینه احکام اشاره به استقرار دیوان عدل الهی که فی الحقیقه دار التشریع است و شعبه ای از مرکز جهانی اداری بهائیان در این جبل مقدس محسوب و در بنائی مخصوص در قرب دارالاثار بین المللی که حال وقت تاسیس آن است در نقطه ای مشرف براین مراقد شریفه منوره و در جوار مقام اعلی استقرار خواهد یافت ودر قرب اين دو بنيان رفيع البنا و اين دو معهد قوي الاركان بنائي ديگر كه دارالولايه و مركز تبيين و تاويل و تفسير احكام منصوصه است و مويد و متمم هيئت تشريعيه است متدرجا مرتفع خواهد گشت و نيزبنياني ديگر منضم باين ابنیه ثلاثه خواهد شد که مرکز ترویج ودار التبلیغ است ومقراستقرار ایادی امرالله که بر حسب نص قاطع کتاب وصایا مأموربمحافظه وصیانت وحمایت امر الله و حفظ وحدت جامعه و انتشار دين الله و ابلاغ كلمة الله اند و اين ابنيه جليله ساميه كه بطرزي زيبا و هندسه ئی بديع متدرجا در حول اين مراقدتاسيس خواهد يافت كل از تفرعات اين مراكز اداري عظيم الشان ثابت الاركان عظيم الاتساع پيروان امر مالك الابداع و مليك الاختراع محسوب و اين مركزاداري جامعه بهائيان عالم بنفسه محور تاسيسات نظم بديع ان محيي رمم و منبع جود و كرم و رمز وحدت اصليه دول و ملل و امم و مقر سلطنت و جلوه‌گاه سلطه روحانيه و زمنيه و مرجع اعلاي پيروان امر اتم اكرم و محل انعكاس و معرض تجليات عرش مصور رمم بر افاق عالم و منبع مدنيت الهيه كه اعلي و ابهی ثمره امر اسم اعظم است ودر عصر ثالث ذهبی دور بهائی ودر ادوار آتیه اثراتش کاملأ پدیدار وفیوضاتش چون سیل جارف منحدر بر عالمیان خواهد گشت "

 

دیانت بهائی پس از صعود اولین ولی امرالله بخش اول

شوقی افندی اولین ولی امرالله همیشه در طی سی و شش سال دوران ولایت خود حتی تا آخرعمرش بر تسلسل و ادامه ولایت امرالله تا پایان دیانت بهائی تاکید و مکرراً در نوشته ها وگفتار خود به اولیاء امرالله آینده اشاره نموده است.

در زمان حضرت عبدالبهاء بیوت عدل محلی بصورت جنینی یعنی محافل روحانی محلی تاسیس گشتند ودر زمان ولایت شوقی افندی بیوت عدل ملی جنینی یعنی محافل روحانی ملی بوجود آمدند. این محافل روحانی ملی و محلی گرچه قادر به ایفای وظایف ومسئولیتهائی که بیوت عدل در آینده بعهده خواهند داشت نبودند ولی همگی فعال بودند. در نهم ژانویه 1951 اولین ولی امرالله در اولین وتنها اعلامیه دوران حیات خویش بیت عدل اعظم جنینی را تاسیس و متعاقبأ چارلز میسن رمی را به ریاست آن شورای بین المللی منصوب نمود. بدیهی است که طبق الواح مبارک وصایا رئیس بیت عدل کسی جز ولی امرالله نمی تواند باشد واز آنجا که بیت عدل در حالت جنینی بود هرگز بصورت شورا و هیأت تشکیل جلسه نداد وبصورت غیر فعال باقی ماند البته اعضاء بصورت انفرادی مستقیمأ دستورات ولی امر زمان یعنی شوقی افندی را اجرا مینمودند ایشان برای نمایش حالت جنینی شورا روحیه خانم را بعنوان عضو رابط بین خودش و شورای بین المللی بهائی منصوب نمود تا در عین حال شخصیت جداگانه شورا مشخص باشد.
ایشان در 27 نوامبر 1927 مرقوم فرموده بودند:
"ای احبای الهی تعین ایادی امرالله و تنفیذ احکام مقدسه شریعة الله و تشریح قوانین متفرعه از منصوصات کتاب الله و انعقاد موتمر بین المللی پیروان امر حضرت بهاءالله و ارتباط جامعه بهائی با انجمنهای متفرقه علمیه ادبیه و دینیه و اجتماعیه کل به تشکیل و استقراربیت عدل اعظم الهی در ارض اقدس در جوار بقاءمرتفعه منوره علیا منوط ومعلق زیرا این معهد اعلی سرچشمه اقدامات و اجراآت کلیه بهائیان است و معین و مرجع این عبد ناتوان."
(توقیعات مبارکه 1939- 1927 صفحه 134)
بر این اساس بود که ایشان بعد از تاسیس شورای بین المللی بهائی (بیت عدل جنینی) در تاریخ نهم ژانویه 1951 اولین دسته از ایادی امرالله را در تاریخ بیست و چهارم دسامبر 1951 تعین فرمودند.

شورای بین المللی بهائی جنین بیت عدل اعظم بعد از مقام اولین ولی امرالله بالا ترین موسسه نظم اداری بهائی بود که تاسیس آن بدینگونه بوسیله او اعلام گردید:

" با قلبی سرشار از شکرانه وسرور و نهایتأ پس از مدتها انتظار تاسیس شورای بین المللی بهائی راتهنیت میگویم، تاسیسی که تاریخ از آن بعنوان عظیم ترین اقدام که بر تارک دومین عهد عصر تکوین دوربهائی خواهد درخشید یاد خواهد نمود هیچیک از مشروعاتی که از آغاز نظم اداری امرالله از حین صعود حضرت عبدالبهاء تا کنون به انجام آنها مبادرت گشته بالقوه باین درجه از اهمیت نبوده است و مقام ثانی را بعد از وقایع افتخار آمیز و جاودانی مربوط به سه هیکل مقدس امر الهی در عصر اول مشعشع ترین دور از کور پانصد هزار سال بهائی حائز است."

همچنین نوشت:

" تصمیم خطیر و عهد آفرین تشکیل اولین شورای بین المللی بهائی، طلیعه موسسه کبرای اداری"
" تحقق نبوات صادره توسط بانی امرالهی و مرکز میثاق او"
" تصمیم تاریخی که در پیشرفت وتحول نظم اداری دیانت حضرت بهاءالله بالا ترین درجه اهمیت را در سی سال اخیر حائز است "
از آنجا که این موسسه جنینی بود میبایست ضمن زمانی نسبتاً طولانی رشد نموده و مراحلی را که تعین فرموده بودند طی نماید آن مراحل را چنین تشریح فرمودند:
"در طی دوران تحول این نخستین موسسه بین المللی جنینی فعالیتهای بیشتری بر آن افزوده خواهد شد، در مسیر تکامل: به محکمه بهائی که برسمیت شناخته شود متعالی، سپس به هیئتی منتخب مبدل، بعد به بیت عدل عمومی شکوفا و درخشان گشته و ثمرات نهائی آن از طریق تشکیل موسسات متفرعه آشکار و باعث تاسیس مرکز اداری جهانی که مقدر است در مجاورت روضتین مبارکه مرتفع و فعال و بطور دائمی مستقر گرددخواهد شد."

در سال 1957 که او به ملکوت ابها صعود نمود جسد عنصریش به عنوان اولین ولی امر الله بخاک سپرده شد.
در آن زمان سئوال رایج این بود که ولی امر بعدی کیست؟ نه اینکه آیا اولین ولی امرالله جانشین خود را تعین کرده است؟ زیرا مومنین ثابت قدم هرگز کوچکترین شک وشبهه ای بخود راه نمیدادند که شوقی افندی در اجرا واعمال مهم ترین وظیفه ای که بموجب الواح مبارک وصایا بعده داشت قصور ورزیده باشد. اما مشخص است که روحیه خانم کوشید تا توجه بهائیان را از شورای بین المللی بهائی (بیت عدل اعظم درحالت جنینی ) منحرف و به ایادی امر جلب نماید او در همان تلگرام که صعود اولین ولی امرالله را مخابره نمود به بهائیان تکایف نمود "به موسسه ایادی " متشبث شوند و در تلگرام بعدیش تصمیم خود را برای تغیر مسیر امراعلام نمود:

"... از مومنین بخواهید که با ثبوت واستقامت برایمان به موسسه ایادی که اخیرأتقویت آن بوسیله ولی عزیز امرالله مورد تاکید قرار گرفته است تمسک جویند..."
(روحیه خانم, The Passing of Shoghi Effendi, p. 12)

"...هر خبری که منتشر میشود باید حاکی از آن باشد که ایادی امرالله بزودی در حیفا مجتمع و در باره ترتیبات و برنامه های آینده تصمیمات خود را اعلام خواهند نمود..."
(روحیه خانم, The Passing of Shoghi Effendi, p. 13)

و به این ترتیب در زمانیکه هنوز پیکر اولین ولی امرالله دفن نشده بود بذر نقض عهد و میثاق حضرت بهاءالله پاشیده شد.
مسلمأ دوستان عزیز آگاهی دارند که ایادی فاقد هرگونه اختیارات و مسئولیتهای اداری میباشند، بموجب الواح وصایای حضرت عبدالبهاء وظیفه ایادی امرالله در دیانت بهائی به شرح زیر تعین گشته است:

"وظیفه ایادی امرالله نشر نفحات الله وتربیت نفوس وتعلیم علوم وتحسین اخلاق عموم وتقدیس وتنزیه در جمیع شئون است از اطوار واحوال وکردار وگفتار باید تقوای الهی ظاهر وآشکار باشد واین مجمع ایادی در تحت اداره ولی امرالله است"

روحیه خانم با تشکیل جلسه سری ایادی آنها را با استفاده ازموقعیت خود به راه عهد شکنی هدایت و هدف خود را پیگیری نمود

"وقتی که ولی امرالله صعود نمود مهمترین و فوری ترین کاری که در اولین جلسه سری ایادی در پیش داشتیم این بود که مطمئن شویم که هر چیزی که بنحوی با امور رهبری واداره امر در ارتباط است بسرعت و به نحوی استوار به موسسه ایادی امرالله منتقل وسپرده شود."
(روحیه خانم، Ministry of the Custodians, p.10 )

روحیه خانم و ایادی دیگر که از او پیروی نمودند این حقیقت را نا دیده گرفتند که ایادی امرالله تابع و وابسته به ولی امرالله هستند و وجودشان تعلق و بستگی به وجود اولیاء امرالله دارد. از همان لحظه که ایادی مصمم گشتند که دیگر ولی امر برای آینده نمی خواهند خود را از مقام ایادی امرالله خلع نمودند (گذشته از آنکه عهد و میثاق را نقض نمودند)

الواح مبارک وصایا درباره ایادی امرالله مقرر میدارد:

" و این مجمع ایادی در تحت اداره ولی امرالله است"

همچنین:

"ای یاران ایادی امرالله را باید ولی امرالله تسمیه و تعین کند جمیع باید در ظل او باشند ودر تحت حکم او"

بدیهی است که پس از صعود یک ولی امر او دیگر ظل وسایه نخواهد داشت و قادر به اداره کردن ایادی و حکم کردن به آنان نخواهد بود.

دیانت بهائی پس از صعود شوقی افندی اولین ولی امرالله بخش دوم

 
بر اساس طرح روحیه خانم ایادی سابق امر از 18 تا 25 نوامبر 1957 در بهجی در جلسه ای سری شرکت نمودند آنها قبل از تشکیل جلسه پیش شرطهائی را که روحیه خانم به آنها تحمیل نمود پذیرفتند و قبول نمودند که مذاکرات نوشته وضبط نشود و آنچه در جلسات گفته میشود در خارج بازگو نشود و کاغذ ها ویادداشتها در آخر هر جلسه سوزانده شود و پس از پایان گفتگو ها و اخذ آراء هر چه که نظر اکثریت باشد بعنوان نظر همه ایادی محسوب واعلامیه به امضاء همه برسد هر چند با آن مطالب موافق نباشند.

حاصل این جلسات سری این بود که ایادی سابق علیرقم تذکرات میسن رمی مبنی بر اینکه ولایت امرالله در دیانت بهائی تسلسل دارد و تعطیل بردار نیست و " بدون اين مؤسّسه وحدت امر اللّه در خطر افتد و بنيانش متزلزل گردد و از منزلتش بکاهد و از واسطه فيضی که بر عواقب امور در طيّ دهور احاطه داردبالمرّه بی نصيب ماند و هدايتی که جهت تعيين حدود و وظائف تقنينيّهء منتخبين ضروری است سلب شود ." به استناد یه اینکه وصیتنامه ای نیافته اند به این نتیجه غلط و انحرافی رسیدند که شوقی افندی جانشینی تعین ننموده وچون هنگام انتصاب آخرین دسته از ایادی از آنها بعنوان سر خدمه اتحاد جهانی حضرت بهاءالله در حالت جنینی یاد نموده بود وظیفه ایادی است که نه نفر از میان خود تعین وبعنوان قیمها یا محافظین منصوب نمایند که بجانشینی شوقی افندی وظایف مسئولیتها و اختیارات او را بعهده گیرند.
آنها به غلط به این قسمت از الواح وصایا استناد نمودند:

" ايادی امر اللّه از نفس جمعيّت خويش نه نفر انتخاب نمايند و هميشه بخدمات مهمّه ولیّ امر اللّه مشغول باشند"

بیان مبارک فوق مربوط به زمان حیات ولی امرالله است که ایادی منتخب ولی امرالله را با اجرای دستوراتش یاری دهند و در حقیقت مربوط به زمانی است که دیانت بهائی از حالت طفولیت به مرحله بلوغ رسیده وحجم کارهای ولی امرالله به حدی برسد که خدمات این نه نفر ایادی امرالله در جوار او لازم گردد در زمان شوقی افندی فقط چهار نفر از ایادی بدلیل عضویت در شورای بین المللی بهائی در حیفا حضور داشتند و اولین ولی امرالله امور جاری را از طریق ارجاع مستقیم به اعضای شورا ی بین الملی بهائی انجام میداد وایشان این موضوع را در اعلامیه نهم ژانویه 1951 خود بشرح زیر بیان فرموده اند:

"موسسه نوبنیاد به فعالیت درسه بخش منصوب میگردد: اول، برقراری ارتباط با مقامات کشور جدید التاسیس؛ دوم، مرا در ایفای وظائف مربوط بساختمان فوقانی مقام اعلی مساعدت نماید؛ سوم، برگذاری مذاکرات با مقامات کشوری در باره مسائل احوال شخصی. علاوه بر اینها درطی دوران تحول این نخستین موسسه بین المللی جنینی فعالیت های بیشتری برآن افزوده خواهد شد،"

بعلاوه در زمان حیات شوقی افندی اولین ولی امرالله هیئت نه نفره ایادی امرالله برای خدمت به ایشان تشکیل نگشت و ایشان ترجیح دادند که ایادی بجای خدمت به ایشان در نقاط مختلف دنیا به خدمت بپردازند. در این باره ایادی سابق امرالله طرازالله سمندری هنگامی که برای زیارت به حیفا رفته بود ازاولین ولی امرالله سئوال نموده بود :

"در خصوص ایادی عرض کردم وقت نرسیده به موجب وصایا نه نفر برای خدمات و اجرای اوامر مبارک ایادی منتخب شود؟ فرمودند الان کمک من محافل ملی ومرکزی هستند این مطلب بعد از تاسیس بیت العدل خواهد بود"
(طراز الهی صفحه 508)
(بنظر میرسد که جمله " الان کمک من محافل ملی ومرکزی هستند" یابوسیله نویسنده کتاب یا توسط خود ایادی سابق طرازالله سمندری از بیان اصلی که احتمالآ بجای محافل "اعضای شورای بین الملی بهائی" بوده است تغیر داده شده باشد زیرا اعلامیه تاسیس شورای بین الملی بهائی چنین نشان میدهد، بعلاوه انجام آن خدمات بوسیله محافل ملی که هریک در کشور خودمستقر بودند و نزد شوقی افندی نبودند غیر عملی بنظر میرسد)

آنچه مسلم است اینست که هدف از انتخاب نه نفر از بین ایادی، بر اساس الواح مبارک وصایا خدمت به ولی امرالله است و چنین هیئتی در زمان حیات اولین ولی امرالله تشکیل نگشت. در هر صورت تشکیل چنین هیئتی بعد از صعود اولین ولی امرالله بی مورد و نا مشروع وبر خلاف میل و اراده ایشان بود زیرا اولین ولی امرالله در زمان حیات خویش خدمتکاری آنها را لازم نداشت چه رسد به بعد ازصعودش.

جالب اینجا است که هیئت نه نفره ایادی در حالیکه مدعی بودند ولی امرالله وجود ندارد در پایان مکاتبات خود مینوشتند "در خدمت به ولی امرالله "
بهر حال ایادی سابق امر و بیت العدل بدلی ساخته آنان هرگز نتوانستند به این سئوال پاسخ دهند که اگر قرار بود که بجانشینی شوقی افندی اولین ولی امرالله ، یک هیئت نه نفره امر را اداره کند چرا این هیئت نه نفره شورای بین المللی بهائی (بیت عدل جنینی) نباشد که بوسیله شخص اولین ولی امرالله تعین گشته و اعضای آن بوسیله خود او منصوب گشته بودند ؟ انتصاباتی را که ولی امرالله انجام دهد فقط بوسیله بوسیله ولی امرالله قابل تغیر یا لغو است نه بوسیله افرادی دیگر که هیچگونه اختیارات اداری نداشتند ایادی بنا به نوشته های صریح اولین ولی امرالله حتی حق مداخله در امور محافل را نداشتند چه رسد به مداخله در شورای بین المللی بهائی که عالیترین و بالاترین مرجع دیانت بهائی بعد از شوقی افندی بود ارتباط ایادی با محافل ملی محدود به مشورت بود، محافل اجباری در قبول واجرای نظرات ایادی نداشتند و ایادی حق دستور دادن به محافل را نداشتند.

چرا سلسله اولیاء امرالله تا پایان دوران دیانت بهائی ادامه واستمرار خواهد داشت؟
با مطالعه الواح ونصوص مبارکه مخصوصأ الواح مبارک وصایا و توقیعات شوقی افندی اولین ولی امرالله وکتاب دور بهائی ایشان آشکار میگردد که اراده الهی بر اینست که تا پایان دوران دیانت بهائی فیض وراهنمائی خداوند از طریق اولیاء امرالله به بشر برسد.

حضرت بهاءالله میفرمایند:
"در جمیع أعهاد وأزمان أنبیاء و أولیاء با قوت ربانی وقدرت صمدانی در میان ناس ظاهر گشته وعقل سلیم هرگز راضی نشود که نظر به بعضی کلمات که معانی آن را ادراک ننموده این باب هدایت را مسدود انگارد... وشکی نیست که اگر یک آن عنایت و فیض او از عالم منقطع شود البته معدوم گردد لهذا لم یزل ابواب رحمت حق بر وجه کون وامکان مفتوح بوده ولایزال امطار عنایت ومکرمت ازغمام حقیقت بر اراضی قابلیات وحقایق واعیان متراکم ومفیض خواهد بود اینست سنت خدا من الازل الی الابد"
(مجموعه الواح مبارکه چاب مصر)


اراده الهی در الواح مبارک وصایا که جزء لایتجزی کتاب مستطاب اقدس است متبلور است.
اراده الهی حتمی است و آنچه وعده فرموده اند حتمأ اجرا خواهد شد ، بر طبق این سند الهی اولیاء امرالله " باید " در زمان حیات خویش من هو بعده (کسی که بعد از اوست - ولی عهد خود) را تعین فرمایند

"ای احبای الهی باید ولی امرالله درزمان حیات خویش من هو بعده راتعین نماید تا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد و شخص معین باید مظهرتقدیس وتنزیه وتقوای الهی وعلم وفضل وکمال باشد لهذا اگر ولد بکر ولی امرالله مظهر الولد سر ابیه نباشد یعنی از عنصر روحانی او نه وشرف اعراق باحسن اخلاق مجتمع نیست باید غصن دیگر را ا نتخاب نماید"


اولین ولی امرالله در طی دوران ولایت خود و تا آخرین لحظه حیات عنصری خویش به تداوم واستمرار سلسله اولیاء امرالله تاکید فرمودند ومشخص فرمودند که:
"تا اخر دوران دیانت بهائی راهنمائی و فیض خداوند ابتدا توسط حضرت عبد البهاء وسپس از طریق اولیاء امرالله به بشر خواهد رسید"

ایشان در تبین " روزی که شب در پی نخواهد داشت" چنین میفرمایند: (ترجمه)

"اگر درآیات منزله واصول امر الهی تعمق بیشتری معمول دارند به مفهوم ولایت امرالله واقف خواهند شد. وقتی که شخصی قلبا و عقلأ به درک این حقیقت فائز شود که خداوند انسان را بوسیله مظهرالهی مصون از خطا در هیکل انسانی هدایت وراهنمائی میفرماید تنها نتیجه منطقی پذیرش این حقیقت چنین خواهد بود که مقام حضرت عبدا البها و اولیاء امرالله پذیرفته شود. ولاۀ امرالله نشانه بلوغ نوع بشر هستند به این معنی که بلاخره انسان در حدی پیشرفت نموده که دنیای متحدی با مدیریتی واحد برای نظام جهانی بشر داشته باشد ودر حیطه روحانی نیز به مقامی ترقی نموده که خداوند میتواند امورامر را در این دور مبارک به دست بشر بسپارد (یعنی ولاۀ امرالله) که بفرموده حضرت عبد البهاء در الواح مبارک وصایا مستقیمأ از سوی حضرت بهاءالله و حضرت با ب هدایت میشوند. معنی اینکه امروز روزی است که شب در پی ندارد اینست که تا اخر دوران دیانت بهائی راهنمائی و فیض خداوند ابتدا توسط حضرت عبد البهاء وسپس از طریق اولیاء امرالله به بشر خواهد رسید اگر کسی نائل به ایمان و ادراک مقام حضرت بهاءالله شود در پذیرش این حقیقت که ایشان افرادی را که در امور امرالله مهتدی به هدایت الهی هستند تعین فرموده مشکلی نخواهد داشت."

نصرت الله  بهره‌مند